روایتی از جنایتهای رضاخان در تبریز
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۸۵۸۰۸۶
تاریخ به خوبی روایتگر جنایتهای رضاخان است؛ او در سراسر ایران جوی از اختناق و دیکتاتوری به وجود آورده بود و به شدت با مذهب مبارزه میکرد.
به گزارش ایسنا، پایگاه «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» در ادامه نوشت: آیتالله مسلم ملکوتی از روحانیون مبارز تبریز بود. او که در روستای «بلاسبجین» در حوالی سراب به دنیا آمد و دوران کودکی خود را در آن منطقه گذراند، درباره اوضاع سراب و تبریز در دوره رضاخان می گوید: در ایامی که رضاخان ماجرای کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباسها را شروع کرد، من در سراب درس میخواندم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
خلع لباس روحانیون
لباسهای تمام روحانیون شهر را گرفته بودند. حتی اگر آنها عمامه و عبا نمیگذاشتند و فقط قبا میپوشیدند، قزاقان رضاخان دامن قبای آنها را با قیچی و چاقو پاره میکردند و میبریدند.
به یاد دارم استادم مرحوم آقا میرزا یعقوب با لباس غیر روحانی میآمد و برایم درس میگفت. در سراب یک نفر معمم نمانده بود. همه را خلع لباس کرده بودند. در مساجد را بسته بودند. اجازه نمیدادند روحانیون به منبر بروند و برای مردم تبلیغ کنند؛ البته شایان ذکر است که رژیم پهلوی، برای خود آخوندهایی داشتند؛ از آنها در این راستا سوء استفاده مینمودند. ولی روحانیت اصیل و متعهد را اجازه نمیدادند. همین طور جلوی عزاداری برای امام حسین (ع) را گرفته بودند. حتی در روستاهای دوردست کسی حق نداشت در دهه عاشورا مجلس عزاداری برپا کند. مردم به طور قاچاق و دهها دردسر و پیامدهای ناگوار این ایام را پشت سر میگذاشتند. گاهی به بهانه مجلس ترحیم اقدام به مجلس عزا برای سالار شهیدان میکردند.
اگر فردی را میدیدند عمامه و عبا دارد فوری دستگیر میکردند و به نظمیه میبردند؛ سپس لباسهایش را میگرفتند و یک کلاه پهلوی بر سرش میگذاشتند و رهایش میساختند.
وضعیت زنان
هیچ زنی حق نداشت با چادر و حجاب در انظار عمومی ظاهر شود و گرنه ناگهان امنیهها و ژاندارمها به طور وحشیانه به سرش میریختند و چادر و مقنعهاش را برمیداشتند و اگر مقاومت میکرد لباسهایش را پاره مینمودند و اهانت و کتککاری میکردند.
در این روستاها این ژاندارمرها چه ظلمها و جنایتهایی به سر زنان روستایی میآوردند، فقط خدا میداند. یادم هست این چند سالی که برنامه کشف حجاب حاکم بود، بعضی از این زنها اصلا از خانه بیرون نیامدند. این همه سال را در خانه خود زندانی بودند.
یک فضای خفقان و دهشتناکی به وجود آورده بودند؛ حتی مردم در داخل خانههایشان نمیتوانستند مسائل سیاسی را مطرح کنند. همواره به گوش مردم اینگونه خوانده و تلقین کرده بودند که: «دیوار موش دارد و موش هم گوش دارد.» مردم در خانههایشان هم امنیت و آسایش و آرامش نداشتند. همه در اضطراب و نگرانی به سر میبردند و آنکه در امنیت و آسایش بود یک عده اشخاص لاابالی و اراذل و اوباش بودند.
مقاومت روحانیت و مردم تبریز با سیاستهای رضاخان
از سوی دیگر با همه این فضای رعب و وحشت، روحانیت و مردم مقاومت میکردند. توده مردم اگرچه به طور علنی نمیتوانستند اظهار وجود کنند و جرأت این کار از آنان گرفته شده بود ولی با زبان حال از رژیم و ایادی آن اعلان انزجار مینمودند و مبارزه منفی در پیش گرفته بودند.
روحانیون به هر طریق ممکن تلاش میکردند تا نقش تاریخی خود را در این مقطع حساس به خوبی ایفا کنند؛ در جلساتی که مخفیانه در داخل خانهها و در پشت درهای بسته و به دور از چشم قزاقان برگزار میشد، حاضر میشدند و برای مردم از دین و مذهب و از احکام و اخلاق سخن میگفتند و برای امام حسین (ع) روضه میخواندند.
در تبریز آن طوری که من شنیدم با اینکه حوزه پررونقی داشت ولی در آن شهر به آن بزرگی و حوزه با عظمت شاید ده نفر روحانی معمم باقی نمانده بود. همه خلع لباس شده بودند. این عده اندک هم، چون اجازه اجتهاد داشتند از نظر قانون کشف حجاب در امان بودند.
ابتکار جالب برای مقابله با سیاستهای رضاخانی
مرحوم آیتاللهالعظمی سیدابوالحسن اصفهانی از این فرصت استفاده خوبی کرد؛ در هر شهر و قصبهای برای یکی دو نفر از علما اجازه اجتهاد صادر نمود تا بدین وسیله به لباسهای آنان تعرض نشود و اینها بتوانند در این شرایط سخت به وظیفه آخوندی خویش عمل نمایند. این ابتکارعمل، تأثیر خوبی در روند بهبودی و استحکام تشکیلات روحانیت گذاشت و به فعالیتهای روحانیت تا حد زیادی انسجام بخشید؛ البته اغلب اجازههای اجتهادی که در آن زمان از سوی مرحوم آیتالله اصفهانی برای بعضی از علمای بلاد صادر شد، چندان از ارزش و اعتبار علمی برخوردار نبود، بلکه بیشتر جنبه سیاسی و تشکیلاتی داشت و در این بُعد هم بسیار کارساز شد. این درایت و مدیریت و ابتکار عمل در آن مقطع از این مرجع بزرگ قابل تقدیر و تحسین بود.
مجاهدتهای حوزه علمیه تبریز در دوره اختناق رضاخانی
البته روحانیت سرشناس و مجاهد آذربایجان و بزرگان حوزه علمیه تبریز در مقابل پردهدریهای رضاخان میرپنج هرگز سکوت را بر خود روا نداشتند؛ چنانکه در رأس روحانیت اصیل تبریز مرحوم آیتالله آمیرزا صادق تبریزی و آیتالله سیدابوالحسین انگجی بودند که بیدرنگ قیام و اعتراض علنی بر ضد قلدریهای رضاخان را آغاز کردند. حتی مرحوم آمیرزا صادق با صدور بیانیهای کارهای خلاف شرع او را محکوم نمود و در ادامه این مبارزه با صدور فتوایی، اخذ شناسنامه از رژیم سلطنتی را تحریم کرد. مردم نیز از این اقدام حمایت عملی کردند. این فتوا به قدری نفوذ داشت که افرادی که مقلد آن مرحوم بودند تا آخر عمر شناسنامه نگرفتند و بدون شناسنامه از دنیا رفتند. بعضی از این اشخاص تا همین اواخر بودند و من خودم آنها را دیدم.
ایادی رژیم از این فتوا در آذربایجان اعلان خطر جدی کردند و شبانه ایشان را به همراه مرحوم آیتالله انگجی از تبریز خارج نمودند و به سنندج تبعید کردند. پس از مدتی با تلاش پیگیر علمای اعلام در قم، محل تبعید ایشان تغییر یافت. آیتالله انگجی به مشهد و آیتالله آمیرزا صادق به قم منتقل شدند. چند سال بعد مرحوم انگجی به تبریز بازگشت، اما مرحوم آمیرزا صادق تا آخر عمر در قم ماند و در جوار حرم حضرت معصومه (س) از دنیا رفت. خداوند متعال مقام هر دو بزرگوار را انشاءالله متعالی کناد.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: رضا خان تبريز مرحوم آیت الله لباس ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۸۵۸۰۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روایتی از شوق همهجانبه معلم بروجنی در تربیت نسل آینده
معلمان به سبب ایثار و خدمت در راستای تحقق آرمان راستین، تلاش و مشقت بسیار بردوش نهادند تا به دانشآموزان خویش، دانش و تجربه را توأمان بیاموزند. - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از شهرکرد، سختی و مشقتِ نهفته در راه علمآموزی را، چیزی به جز از عشق، درمان نیست و این عشقِ به تعلیم و تدریس است که معلمان را در مسیر آموزگاری پایدار کرده است. امام خمینی(ره) معلمی را شغل انبیاء خطاب کردند و در این باره فرمودند: نقش معلم در جامعه، نقش انبیاست. انبیا هم معلم بشر هستند.نقش بسیار حساس و مهمی است؛ و مسئولیت بسیار زیاد دارد.
سیدسارا بخشایش، دبیر نمونه استان چهارمحال وبختیاری که 16 سال سابقه خدمت در کسوت معلمی را دارد این بار در گفتوگو با خبرنگار تسنیم از شور و اشتیاق خود برای آموزگاری میگوید و لازمه گام نهادن در عرصه تعلیم و تربیت را عشق، اشتیاق و صبوری میداند.
وی در سال تحصیلی جاری به عنوان معلم نمونه مقطع متوسطه در سطح استان چهارمحال و بختیاری انتخاب شده است.
سارا بخشایش در استان چهارمحال وبختیاری، شهرستان بروجن الفبای علم را آموخت و به پاسداشت دانش آموزی از محضر معلمان دلسوزش، معلمی را پیشه کرد و در حال حاضر در دبیرستانهای نمونه مجتهده امین و استعدادهای درخشان فرزانگان بروجن مشغول به تعلیم و تربیت نسل آینده است.
وی رشته شیمی را بسیار دوست داشت، اما دبیری شیمی را انتخاب کرد که در آن زمان پذیرش او در این گرایش تنها در دانشگاه کاشان که جزء دانشگاههای مطرح کشور به شمار میرفت امکان پذیر بود. در دوران دانشجویی نمیدانست که آیا میتواند معلمی را به عنوان شغل آینده بپذیرد یا نه و حتی در عشق و علاقه خود نسبت به حرفه دبیری تردید داشت که با گذشت زمان تردید او به عشق بیپایان او در راه تعلیم و علم آموزی تبدیل شد.
معلم نمونه استان چهارمحال و بختیاری عامل پذیرش سختیها و گرفتاریهای در مسیر پیش روی خود را عشق و علاقهای میدانست که با گذشت زمان در کار و حرفهاش پررنگتر میشد.
سارا بخشایش در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در شهرکرد، اظهار داشت: یک معلم با تمام وجود تلاش میکند آنچه را که میداند به دانشآموزان خود بیاموزد و در این مسیر باید سختیهای زیادی را به جان بخرد، سختیهایی که در هر دوره هست و هر بار به شکلی در میآید.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: معلم از لحظهای که پا در کلاس میگذارد، نمیتواند فارغ از دانشآموزانش باشد، زیرا ارتباط مستمر در طول زمان کلاس، لازمه معلمی است و تنها به آموزش و تدریس محدود نمیشود.
این معلم نمونه گفت: معلم باید همواره شرایط روحی و جسمی دانشآموزان خود را ارزیابی کند، چرا که بدون برقراری ارتباط با آنها نمیتواند آموزش را به درستی پیش ببرد و من در جایگاه یک معلم تمام تلاشم بر این بوده است که قبل از معلمی، برای دانشآموزانم دوست باشم تا بتوانم همراه و مشوق خوبی برای آنها باشم.
بخشایش، مفهوم رنج تا گنج را از اعماق دل و باعشق و ارادت بسیار به تصویر کشید و ادامه داد: در جامعه امروزی اساسیترین کار، تعلیم و تربیت است و این رسالت مهم بر دوش معلمان است، زیرا معلم با نسل آیندهساز جامعه در ارتباط است و بیشک نتیجه کار او در دو حوزه آموزش و پرورش، روی آینده کشور بیش از هر عامل دیگری تأثیرگذار است.
آموزگار بروجنی در گوشهای از سخنان خود، دلسوزیهای یک معلم را نسبت به دانش آموزان و نسل آینده بازگو میکند و از اندیشه معلمی آموزگاران میگوید: یک معلم همچنان که خود را در برابر احوالات و سرنوشت عزیزانش مسئول میداند، به دانشآموزانش اهمیت میدهد و بدون هیچ چشمداشتی در راستای رسیدن آنها به اهدافشان میکوشد، چرا که در اندیشه معلمی، موفقیت دانش آموزان بهترین پاداش برای رسالت انبیایی او است.
این آموزگار با وجود گلایههایی که از عدم توجه جامعه و برداشت و تصور اشتباه نسبت به حرفه معلمی داشت، صادقانه در مسیر علم آموزی خدمت کرده است و این گلایهها موجب این نشده است که در شغلی که عاشقانه به آن عشق میورزد کوتاهی کند.
انتهای پیام/7540